پیشدار

«لغت نامه دهخدا»

(نف مرکب) دارای پیش. || دارای ضمه. || ماما. قابله. (زمخشری). مام ناف. پیش نشین. || (اِ مرکب) حربه ای باشد بسیار بزرگ که از آهن و فولاد سازند و بر آن حلقه های چهار گوشه هم از فولاد تعبیه کنند و بدان خوک و گراز کُشند. (برهان). نیزهء دسته ستبر و کوتاه که بدان خوک و گراز کشند. حربه ای باشد که از آهن و فولاد بسازند بر صورت نیزه و کوتاه تر از آن و چون بشکار خوک و گراز روند خوک بر ایشان حمله کند آنرا بر پیشانی گراز فرو کنند چنانکه نتواند پیش آمدن. و سپس او را با شمشیر و دشنه کشند. (آنندراج).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر