«لغت نامه دهخدا»
[دَ] (اِ مرکب) دندان پیش. دندان مقدم بر دیگر دندانها. || طعام اندک که قبل از خوراک خورند. چیزی که نهار بدان شکنند. (غیاث) : هزار توبره بنگ و هزار قاص افیون کم است بهر یکی لمحه پیش دندانش. شفائی (از فرهنگ نظام). || پیشخورد. (مجموعهء مترادفات ص8).