پیش راندن

«لغت نامه دهخدا»

[دَ] (مص مرکب) بجلو راندن. حرکت دادن بسوی مقابل. بجانب مقابل روان ساختن. هدایت کردن چیزی یا کسی بسوی مقابل :
تو مرا بگذار زین پس پیش ران
حد من این بود ای سلطان جان.مولوی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر