تارم

«لغت نامه دهخدا»

[رَ / رُ] (اِ) معرب آن طارم(1). خانهء چوبین چون خرگاه و سراپرده. (انجمن آرا) (آنندراج). خانهء چوبین که بر زمین یا بالای عمارتی سازند. (فرهنگ نظام) :
بنشان به تارم اندر مر ترک خویش را
با چنگ سغدیانه و با پالغ و کدو.عماره.
ای بسا بادگیر و تارم و تیم
زیر و بالا ز آب چشم یتیم.سنائی.
||گنبد محجری که از چوب سازند و در اطراف باغ گذارند تا مانع از دخول شود. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). محجر و دیوارمانندی از چوب یا آهن که جلو باغ یا ایوان و غیره سازند که اکنون در تلفظ تارمی گفته میشود. (فرهنگ نظام). ||چوب بندی که برای انگور، یاسمین و کدوی صراحی برپاکنند و آنرا داربند گویند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا). بضم را لفظ تارم مجازاً در داربست درخت انگور و امثال آن استعمال میشود. (فرهنگ نظام) :
دختر رز که تو بر تارم تاکش دیدی
مدتی شد که به آونگ سرش در کنب است.
انوری (از آنندراج).
مباد تا بقیامت خراب تارم تاک.
حافظ (از آنندراج).
||کنایه از آسمان نیز هست. (آنندراج) (انجمن آرا). آسمان را تارم گویند. (فرهنگ نظام).
- کبود تارم؛ تارم کبود :
از بهرچه این کبود تارم
پرگرد شده ست باز و معلم(2)؟
ناصرخسرو (از آنندراج) (از انجمن آرا).
-نه تارم؛ نه طبقهء آسمان. نه فلک :
بنعل اسب بسنبیده خاک هفت اقلیم
ببانگ کوس بدرّیده گوش نه تارم.
کمال اصفهانی (از آنندراج).
رجوع به طارم و تاره شود.
(1) - بجمیع معانی فارسی به تاء قرشت است و طارم معرب آنست. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا).
(2) - در دیوان ناصرخسرو چ تهران ص 274:
ازبهر چه این کبود طارم
پرگرد شده ست باز و مقتم؟
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر