تارونه

«لغت نامه دهخدا»

[نَ / نِ] (اِ) غلاف شکوفهء نخل است که هنوز نشکفته و از آن خوشه برنیامده باشد. (انجمن آرا) (آنندراج). غلاف شکوفهء درخت خرما که هنوز نشکفته و خوشه برنیامده. (فرهنگ نظام). ||بعضی پوست غلاف و شکوفه و کرونر آنرا که کافورالنخل و دقیق النخل و گشن نامند و هر سه را دانسته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). ||بعضی خوشهء شکوفهء آنرا [نخل را] که طلع نامند، دانند. (انجمن آرا) (آنندراج). بهترین آن دانهء خوشبوی مأخوذ از نر آنست و مقوی دماغ و قلب و روح است، عرق آن مکرر خورده شده است و آنرا غنچهء خرما و کاردوالی نیز گویند و به عربی کفری خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج). در شیراز عرق تارونه فراوان است. (فرهنگ نظام).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر