تاریک کردن

«لغت نامه دهخدا»

[کَ دَ] (مص مرکب)(1) تیره کردن. تار کردن: اغطاش؛ تاریک کردن شب را. (منتهی الارب) :
گفت اگر در کمند من افتی
پیش چشمت جهان کنم تاریک.سعدی.
رجوع به تاری کردن شود.
.
(فرانسوی)
(1) - Obscurcir
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر