تافته دل

«لغت نامه دهخدا»

[تَ / تِ دِ] (ص مرکب)آزرده دل. غمگین. نگران. برافروخته بسبب قهر و غضب :
دوش باری چه سخن گفتم با تو صنما
که چنان تنگدل و تافته دل گشتی از آن.
فرخی.
بشد تافته دل یل رزمجوی
سوی ره زنان رزم را داد روی.اسدی.
رجوع به تافته شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر