تامول

«لغت نامه دهخدا»

(اِ)(1) برگی باشد برابر کف دست و بزرگتر و کوچکتر از کف دست نیز شود. (فرهنگ جهانگیری). آن را در هندوستان با فوفل و آهک خورند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج). و لبها را بدان سرخ سازند. (برهان). و آن را تنبول و پان نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). برگ پان... و تنبول نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). تانبول. (منتهی الارب) (تاج العروس) (ناظم الاطباء). هندیان آن را تنبول گویند، برگ آن ببرگ توت مشابهت دارد و آن را از سواحل جنوبی به اطراف هند نقل کنند و استعمال آن با فوفل کنند چنان که فوفل را خرد بشکنند و در دهن گیرند پس برگ تنبول را با آهک نرم کرده بپالایند و اطراف آن را درهم شکنند و در دهان بخایند. خاصیت آن آن است که بوی دهان خوش کند و گوشت دندان محکم کند و طعام را هضم کند و آن سرد است در اول، خشک است در دوم. ابوحنیفه گوید: تنبول را طعم و بوی عظیم خوش بود و نبات آن را زراعت کنند و بشبه لبلاب بنباتی که در جوار آن باشد متعلق شود و ببالد و آنچه از او در زمین عرب است منبت او در نواحی عمان است. (ترجمهء صیدنه). رجوع به تامبول، تانبول، تنبول، تنبل، تال و تاج العروس و منتهی الارب و لسان العجم شعوری ج1 ص285 شود.
(1) - Betel.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر