تأزی

«لغت نامه دهخدا»

[تَ ءَزْ زی] (ع مص) تأزی عنه؛ بازگشت از وی. (منتهی الارب). نَکَصَ. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). ||تأزی القدح؛ رسیدن تیر در شکار و جنبیدن در آن. ||ازاء (مصب آب در حوض) برای حوض ساختن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). رجوع به تأزیه شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر