«لغت نامه دهخدا»
[تَءْ] (ع مص) علف و آب خوردن خر تا شکمش درآکنده شود. همچون «اَون». (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). سیر خوردن ستور آب و علف را چنانکه دو کنارهء شکم او بیرون آید چون دو تنگ. (زوزنی). علف و آب خوردن حمار تا شکمش پر گردد. (از اقرب الموارد). بسیار آب خوردن ستور چنانکه دو کنارهء شکم او بیرون آید چون دو تنگ. (آنندراج). ||آهسته بودن و تحمل ورزیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). آهستگی. (از قطر المحیط).