«لغت نامه دهخدا»
[تَ شُ دَ] (مص مرکب)ضایع شدن. (ناظم الاطباء). - تباهی شدن کشتی؛ به ساحل مقصود نرسیدن کشتی و این مجاز است. (آنندراج) : فغان کز موج آبی کشتی بختم تباهی شد متاع چند جمع آورده بودم قوت ماهی شد. طالب آملی (از آنندراج).