تبدد

«لغت نامه دهخدا»

[تَ بَدْ دُ] (ع مص) پراکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (از اقرب الموارد). پریشان گردیدن. (از منتهی الارب) (از قطر المحیط) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مُتَبَدِّد نعت است از آن. (منتهی الارب) (آنندراج). || تبدد الحلی صدرالجاریه؛ گرفت زیور تمام سینهء او را. || بخش بخش کردن چیزی را علی السویه. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر