آدرخش

«لغت نامه دهخدا»

[رَ] (اِ) برق. || درخش. صاعقه. آتش آسمانی :
نباشد زین زمانه بس شگفتی
اگر بر ما ببارد آدرخشا.رودکی.
خصمت بود به جنگ خف و تیرت آدرخش
تو همچو کوه و تیر بداندیش تو صدا.
اسدی.
و بهر دو معنی با ذال نقطه دار نیز آمده است. || سرما. || رعد. (برهان).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر