«لغت نامه دهخدا»
[تَ بَهْ تَ] (مص مرکب)ضایع کردن. باطل کردن. تبه ساختن : صحبت نادان مگزین که تبه دارد اندکی فایده را یاوهء بسیارش.ناصرخسرو.