تبیره زن

«لغت نامه دهخدا»

[تَ رَ / رِ زَ] (نف مرکب) طبال و طبل زن. (ناظم الاطباء) :
رعد تبیره زن است برق کمندافکن است
وقت طرب کردن است، می خور کت نوش باد.
منوچهری.
تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همی بندند محمل.منوچهری.
تبیره زن از خارش چرم خام
لبیشه درافکند شب را بکام.نظامی.
رجوع به تبیر و تبیره و دیگر ترکیبهای آندو در همین لغت نامه شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر