«لغت نامه دهخدا»
[تَبْ] (ع مص) شبیخون کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (ترجمان علامهء جرجانی). شبیخون برآوردن بر کسی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) || بشب کاری ساختن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامهء جرجانی) (آنندراج). بشب کاری کردن. (زوزنی) (دهار). ارادهء کاری کردن در شب و تدبیر آن نمودن. (اقرب الموارد). تدبیر کاری کردن در شب. (قطر المحیط). ارادهء کاری کردن در شب و تدبیر آن نمودن و اندازه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قال الله تعالی: اذ یبیتون ما لایرضی من القول؛(1) ای یدبرون و یقدرون. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || بشب انداختن کاری را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب): کان لایبیت ما و لایقیّلهُ؛ ای اذا جاءهُ مالٌ لایمسکهُ الی اللیل و لا الی القائله بل یُعجِّل قسمتهُ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || پیراستن و خشاره کردن خرمابن را. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || از حال بگردانیدن چیزی. (تاج المصادر بیهقی نسخهء کتابخانه سازمان ص189). (1) - قرآن 4 / 108.