«لغت نامه دهخدا»
[تَ یَ] (ع مص) وکیل کردن. (تاج المصادر بیهقی). وکیل گرفتن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). || واگذاشتن آب و جز آن را تا جاری شود. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).