تحات

«لغت نامه دهخدا»

[تَ حات ت] (ع مص) پوست بازکنده شدن. || خراشیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || فروریختن و پاشیده شدن برگ از شاخه. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || تحات دندانها؛ تأکل آنها. (از اقرب الموارد). فروریختن و کرم خوردگی دندانها. و رجوع به تحاتُت شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر