«لغت نامه دهخدا»
[تَ حاث ث] (ع مص) برانگیخته شدن گروهی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط): و لاتحاثون علی طعام المسکین؛ ای لاتحاضون. (منتهی الارب) (آنندراج). || برانگیختن بعضی مر بعضی را بر کاری. (ناظم الاطباء)(1). (1) - این معنی بصورت متعدی در دیگر فرهنگهایی که در دسترس ما بود دیده نشد.