تحجیل

«لغت نامه دهخدا»

[تَ] (ع مص) به گو فروشدن. (تاج المصادر بیهقی). فرورفتن چشم به مغاک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گود افتادن چشم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || رنگ کردن سرهای انگشتان را به خضاب. || حجله ساختن برای عروس و درآوردن عروس را در حجله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || دست و پای اسب سپید کردن (بودن). (تاج المصادر بیهقی). دست و پای سپید کردن اسب. (زوزنی): حُجِّلَ الفَرَسُ؛ در چهار دست و پای آن سپیدی بود. (از اقرب الموارد). || تحجیل المِقْری؛ اندک شیر در کاسهء بزرگ ریخته از آب پر کردن و آن در خشک سال و قلت شیر کردندی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط): قراهم بتحجیل المقری. (اقرب الموارد). || (اِمص، اِ) سپیدی دست و پای اسب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). سپیدی در همهء دست و پای اسب. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). سپیدی است در چهار دست و پای اسب یا در دو پا و یک دست است یا در دو پا فقط یا در یک پا و تحجیل در دو دست تنها نیست مگر آنکه با دو پا همراه باشد و همچنین تنها در یک دست بدون دست دیگر نمیشود مگر بهمراهی دو پا. (از اقرب الموارد). و رجوع به منتهی الارب شود. گاهی در دو پا و یک دست و گاهی تنها در دو پا، گاهی تنها در یک پا. (از قطر المحیط). || داغ سپیدی بر پستانهای ناقه از پستان بند. || داغی است مر شتران را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر