تحس

«لغت نامه دهخدا»

[تَ] (اِ) دل پر غصه و اندوه. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 278 ب) :
طالع بد در جهان برعکس بود
در همهء عمری نصیبم تحس بود.
ابوالمعالی (از شعوری ایضاً).
رجوع به تخس شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر