تحشف

«لغت نامه دهخدا»

[تَ حَشْ شُ] (ع مص) جامهء کهنه پوشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || افتادن و پریدن پشمهای شتر. (اقرب الموارد). تحسف. || خشک و ترنجیده شدن گوش و پستان.(1)(قطر المحیط).
(1) - در اقرب الموارد این معنی خاص استحشاف است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر