یکنفر به قهوه خانه رفت و یک چایی خواست. قهوه چی یک چایی برایش آورد. مرد پس از چند دقیقه، با رفیقش مشغول صحبت شد. آنگاه متوجه شد مگسی در استکان چائیش افتاده است. قهوه چی را صدا کرد و از او خواست تا چایی را برده، عوض کند. قهوه چی چایی را برد و پس از چند دقیقه، یک چایی بازگرداند. مشتری پس از نوشیدن جرعه ای از چای، قهوه چی را احضار کرد و بدو گفت: چرا چائی مرا عوض نکردی و همان را آوردی؟ او از کجا فهمید قهوه چی چایی را عوض نکرده است؟


.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ معما

زیرا چائیش را قبلاً شیرین کرد بود و چون قهوه چی معمولاً چائی را قند پهلو می آورد، مرد با چشیدن جرعه ای از چای، فهمید که قهوه چی چائی را عوض نکرده، بلکه همان چائی را پس از بیرون آوردن مگس، برگردانده است.