«لغت نامه دهخدا»
[مَ / مِ] (ص مرکب) آسیمه سر. سرآسیمه.آسیمه : من از بهر آن بچه آسیمه سار همی گردم اندر جهان سوگوار. شمسی (یوسف و زلیخا). و رجوع به آسیمه و آسیمه سر و سرآسیمه شود.