«لغت نامه دهخدا»
[اِ] (ع مص) گریستن را بساختن. (زوزنی). گریستن را ساختن. (تاج المصادر). آمادهء گریستن شدن. (منتهی الارب). برای گریستن ساخته شدن. لب برچیدن. || زاری کردن بکسی.