«لغت نامه دهخدا»
[هَ / هِ] (اِ مرکب) هر جا که آب در آن گذرد از رود و جوی و مسیل و مانند آن. گذرگاه سیل. (فرهنگستان زمین شناسی) : خاک خور، گو پس از این روح طبیعی تا من آب راهه ش ز گذرگاه جگر بربندم. سیف اسفرنگ. || راه آب. مجری. آوره. آب راه. فرخور. || نهری یا رودی که در نهر یا رود دیگر ریزد. رافد. رافده.