«لغت نامه دهخدا»
[بِ] (ص) مخفف آبستن : مریمان بی شوی آبست از مسیح خامشان بی لاف و گفتار فصیح.مولوی. مشتری شو تا بجنبد دست من لعل زاید معدن آبست من.مولوی. آنچه آبست است شب جز آن نزاد حیله ها و مکرها باد است باد.مولوی. از یکشبه همخوابی جود تو عجب نیست گر لای سترون شود آبست نعم را. معالی بلخی. || (اِ) زهدان. رحم.