«لغت نامه دهخدا»
[اِ] (ع مص) بشتافتن. شتافتن. (منتهی الارب): ارنف الرجل. || سست کردن ستور گوش را از ماندگی. (منتهی الارب). گوش فرواوکندن اشتر از ماندگی. (تاج المصادر بیهقی): کان اذا نزل علیه الوحی و هو علی القصواء(1) تذرف عیناها و ترنف باذنیها من ثقل الوحی. (حدیث). || ارناف بعیر؛ رفتن و جنبانیدن سر را پس پیش درآمدن پوست سر او. (1) - کان لرسول الله (ص) ناقه تسمی قصواء و لم تکن مقطوعه الاذن. (منتهی الارب).