اری

«لغت نامه دهخدا»

[اَرْیْ] (ع مص) لازم گرفتن ستور مربط و بستنگاه خود را. || خشم گرفتن بر. || کینه گرفتن در دل. کینه ور شدن. || ریختن، چنانکه ابر باران را. || راندن باد ابر را. || آمیزش و الفت گرفتن و خو کردن ستور با هم و علف خوردن با هم در یک جا: ارت الدابه الی الدابه. || شهد نهادن زنبور عسل. انگبین کردن. عسل کردن زنبور عسل. انگبین کردن منج. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || سوختن بن دیگ و چسبیدن طعام بر آن. ته گرفتن دیگ. در بن دیگ گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). در بن گرفتن. || بجوش آمدن دیگ.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر