ازوح

«لغت نامه دهخدا»

[اُ] (ع مص) ترنجیدن. بهم درکشیده شدن. (منتهی الارب). با هم آمدن. (تاج المصادر بیهقی). درهم گرفته شدن. فراهم آمده شدن. || درنگ کردن. || پس ماندن. واپس ایستادن. || لغزیدن، چنانکه قدم: ازحت القدم. || جنبیدن، چنانکه رگ: ازح العرق. (منتهی الارب).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر