«لغت نامه دهخدا»
[اَ پِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) اسبی که از چوب کنند. || نی که اطفال و بازیگران بر آن سوار شوند(1). || کنایه از کشتی : بدریا میشدم هر سو شتابان سوار اسپ چوبین همچو طفلان.سلیم. || کنایه از تابوت : شهی که بسته دو صد اسپ بر درش غافل که سرطویلهء آنهاست اسپ چوبینش. واعظ قزوینی. (1) - چون طفل نی سوار بمیدان روزگار در چشم خود سواره ولیکن پیاده ایم.