«لغت نامه دهخدا»
[اِ دَ / دِ] (اِ) سپیده. لک سپید. سپیدی چشم. (رشیدی): و اسپیدهء چشم که از قرحه پدید آمده باشد زائل گرداند. (ذخیرهء خوارزمشاهی). || تخمهء اطفال از شیر که چون پنیری شیر خورده برگرداند. || سپیدی صبح. (رشیدی). || سپیدآب که زنان بر روی مالند و آن قلعی و اسرب سوخته و خاکستر باشد. (رشیدی).