«لغت نامه دهخدا»
[هَ گَ] (حامص مرکب) شغل و عمل آهنگر. حرفهء حداد : هوشنگ بجای او نشست... و دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری و بافندگی پیشه آورد. (نوروزنامه). چو بشناخت [ هوشنگ آهن را ] آهنگری پیشه کرد کجا زو تبر وَ ارّه و تیشه کرد.فردوسی. مرا نیست زآهنگری ننگ و عار خرد باید و مردی ای بادسار.فردوسی. || (اِ مرکب) دکان آهنگر. حدّادی.