«لغت نامه دهخدا»
[اِ تَ گَ] (ص مرکب) ستمگر. ظالم. جفاکار : نبرد کرده و اندر نبرد یافته دست دلیر گشته و اندر دلیری استمگر.فرخی. آخر دیری نماند استم استمگران زآنکه جهان آفرین دوست ندارد ستم.منوچهری.