«لغت نامه دهخدا»
[اِ] (ع مص) بیدار بودن. بیداری. || بیدار شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). || هشیار بودن. || بانگ کردن پای برنجن و جز آن از پیرایه.