اسفنکس

«لغت نامه دهخدا»

[اِ فَ] (اِخ)(1) (از لاتینی اسفینکس(2) و یونانی اسفیگس(3)) هیکل عظیم اساطیری که هنرمندان مصری و بتقلید آنان هنرمندان یونانی بکرات مجسم ساخته اند. ابوالهول. ابوالاهوال. (ابن جبیر). بوالهوبه. (مقریزی). نام حیوان موهومی است که در مصر و یونان باستانی به هیاکل مختلف مجسم میکردند. در مصر اسفنکس را بشکل شیری نقش میکردند که سر او بصورت سر دختری بود. محتملاً این هیاکل را به قصد تعظیم و تکریم نیت که بزعم مصریها الههء حکمت و دانش بود برپا میکردند. در خرابه های بلاد باستانی مصر اسفنکس های بسیار مشاهده میشود که از یک پارچه سنگ ساخته شده. و از همه بزرگتر را ابوالهول خوانند که در بین دو هرم واقع شده و تنهء این هیکل در زیر ریگها مدفون و پوشیده است و فقط سینه و سر او خارج از ریگ مشاهده میشود که 27 گز ارتفاع دارد. بعض خرافات دربارهء اسفنکس متداول شده از آن جمله یونانیان گفته اند که اسفنکس جواب معمائی را از رهگذر میخواست اگر از عهده برنمی آمد وی را از بالای تخته سنگی به دریا پرتاب میکرد. عاقبت مردی موسوم به «اُدیپ» بحل معما موفق آمد و در نتیجه اسفنکس خود را از بالای تخته سنگی به دریا افکند و از نظرها ناپدید شد. و رجوع به ابوالهول و ادیپ شود.
(1) - Sphinx.
(2) - Sphinx.
(3) - Sphigs.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر