«لغت نامه دهخدا»
[یَ / یِ دَ] (اِ مرکب) دهانی. یک دهن : یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصف آن رشک ملک.مولوی. || (ق مرکب) به قدر مطلوب و کافی : تا خنده بر بساط فریب جهان کنم چون صبح یک دهان لب خندانم آرزوست. صائب (از آنندراج).