بازدرویدن

«لغت نامه دهخدا»

[دَ رَ دَ] (مص مرکب)درودن. درویدن. دوباره درو کردن. دیگر بار درویدن کشته را :
کآرد دو سه تخم را به آغاز
چون کشته رسید بدرود باز.نظامی.
و رجوع به درویدن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر