باژگونگی

«لغت نامه دهخدا»

[نَ / نِ] (حامص) حالت و چگونگی باژگونه. وارونی . وارونه بودن. واژگونه بودن : دل چون موضع دریافت است شادی نصیب او بود باز آنهمه باژگونگی از اهل دنیاست که ایشان شادی را بتن آرند و غم را بدل نهند. و اگر چنانکه از باژگونگی روزگار کاهلی بدرجتی رسد... بدان التفات ننماید. (کلیله و دمنه).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر