باسق

«لغت نامه دهخدا»

[سِ] (ع ص) نخل بلند بسق النخل؛ طال. (تاج العروس). ج، بواسق. دراز. بالنده. (غیاث اللغات). خرما بن دراز. بالیده. (آنندراج) : تخم خرمایی، به تربیتش [ خدای تعالی ] نخل باسق گشته. (گلستان). || خرمایی است طیب و زردرنگ. (تاج العروس). || میوه ای است زردرنگ نفیس. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر