باصفت

«لغت نامه دهخدا»

[صِ فَ] (ص مرکب)(1) دارای صفت. در مقابل بی صفت. || آنکه صفت خوب دارد. باخوی. خوش اخلاق. باحقیقت :
یکیست با صفت و بیصفت بگوئیمش
نه چیز و چیز بگویش که مان چنین فرمود.
ناصرخسرو.
|| در تداول عامه، آنکه نیکی دیگران دربارهء خود بیاد دارد. حقشناس و نمک شناس در مقابل نمک نشناس و بی صفت. و رجوع به صفت شود.
(1) - از با + صفت.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر