«لغت نامه دهخدا»
[بَ اَ دَ] (ص مرکب) بدباطن. بدفطرت. بدذات: او را یزدجرد گناهکار گفتندی از آنچه معیوب و بداندیش و بداندرون بود. (فارسنامهء ابن البلخی ص 74).