بدک

«لغت نامه دهخدا»

[ ] (اِ) هبو. هوو. وسنی. بنانج. بنانجه. نباخ. نباج. آموسنی. ضره. (یادداشت مؤلف): زن گفت یا قاضی اگر نفقه کم دهد روا دارم و اگر برگ خانه نکند روا دارم و کذا فی الضرب و الشتم و الحبس ولیکن نگر تا بر سر من بدک نگیرند. (تفسیر سورهء یوسف، کتابخانهء ملی رشت از یادداشت مؤلف).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر