بدکند

«لغت نامه دهخدا»

[بَ کَ] (اِ) رشوت و پاره. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رشوت. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ شعوری) :
تا ببیند یک نظر دیدارشان
روح قدسی جان به بدکند آورد.
شمس فخری (از فرهنگ رشیدی).
و رجوع به بدگند شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر