برافتاده

«لغت نامه دهخدا»

[بَ اُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) افتاده. || منسوخ. دمده. ورافتاده. || مغلوب و ناتوان. (آنندراج). مغلوب و عاجز و ناتوان. (ناظم الاطباء) :
برقع عارض تو عافیت دلها برد
عافیت بار برافتادهء دور قمر است.
سلمان (آنندراج).
|| مضمحل شده. فانی شده. رجوع به افتاده شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر