براندازه

«لغت نامه دهخدا»

[بَ اَ زَ / زِ] (ص مرکب)بفراخور. باندازه :
همان نیز ز ایرانیان هرکه بود
براندازه شان پایگه برفزود.فردوسی.
|| به حد اعتدال :
بزال آنگهی گفت تندی مکن
براندازه باید که رانی سخن.فردوسی.
رجوع به اندازه شود.
- براندازه داشتن؛ حد نگه داشتن. حد میانه را رعایت کردن : کافهء مردم را بر ترتیب و تقریب و نواخت براندازه بداشت. (تاریخ بیهقی).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر