بربودن

«لغت نامه دهخدا»

[بِ رُ دَ] (مص) (از: ب + ربودن) ربودن. و گاه بسکون راء در ضرورت شعر آید :
غلیواج از چه میشوم است از آنکه گوشت برباید
همای ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد.
عنصری.
در سه سال آنچه بیندوختم از شاه و وزیر
همه بربود بیکدم فلک چوگانی.حافظ.
رجوع به ربودن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر