بربیختن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ تَ] (مص مرکب) (از: بر + بیختن، صورتی از پیختن) پیختن. برپیختن. پیچیدن. تافتن : گفت... رسول برای پسر عمه اش حکم کرد و لب بر بیخت بطریق استهزاء. (تفسیر ابوالفتوح ج2 ص3). رجوع به بیختن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر