برپا داشتن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ تَ] (مص مرکب) تشکیل دادن. بنیاد کردن.
|| اقامه کردن. قائم کردن. برپا ساختن.
- برپا داشتن نماز؛ اقامهء نماز : آن جماعتی که ما در روی زمین صاحب تمکین ساختیم ایشان را، نماز را برپا داشتند. (تاریخ بیهقی ص314).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر