بر خاک افتادن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ اُ دَ] (مص مرکب)بر خاک نشستن. کنایه از خوار و بی اعتبار شدن. (آنندراج) :
چون خاک رهت شدم مزن بانگ درشت
حیف است که آواز تو بر خاک افتد.حافظ.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر